خوزه سید و آلما نوواس
شکسته
من نام تو را صدا زدم
نمی دانم اگر هزار،
اگر یک میلیون بار
آن زمان است
یک نتیجه
یا یک اشکال زدایی،
یک بانداژ دردناک
و وقت گیر ،
یک تکیه گاه،
یک جزئیات،
یک صبر
یا فوریت
که بهبود می یابد
در طول قرن ها
و به زودی تو،
شما همیشه می خواهید
تو همه چیز را می دانستی
تو همه چیز را فهمیدی
و همه شما از هم پاشید.
برای درک مکانیسم ها
باید بدانید
که اگر عشق کور باشد،
ناشنوا و لال است
و شاید نادان
این یک چیز ساخته شده است،
سوخت
فیوز، احتراق
از افراد بیکار
برای من توضیح بده، دانشمند
چون تو آمدی و ماندی
چون تو شکستی
و تو تبخیر نشدی
مانند کربن ، H20 ،
نفت، نفت،
الکل، دینامیت،
خشم و انطباق،
چرا آنجا را ترک کردی؟
خالکوبی داخل
چرا ماندی و فکر کردی
در باقی مانده،
اگر همه اینها اختراع است
یا اغراق ، لجاجت
وسواسی، من؟
شکسته!
تورمالین سیاه
که دو سال است که نگه می دارم
در کیسه کتانی،
با دو گره گره خورده
در طول روز
در قلبی که تو را دوست دارد
در آغوش گرفته شده توسط بند سوتین
و یک شب در لگن ،
در کنار سکس خشک،
توسط الاستیک شورت محافظت می شود
به رحم که از آن دزدیدند
کندالینی، وقتی تو را گم کردم
و از دعا تا نماز
از امید تا امید
من مثل آرالدیت نگه می دارم
ایمان من به تو
دیوانه، بی رحمانه و دیوانه؟
خوب، شکسته
و عزیزم، دست نخورده
عشقی که شما را دکل نگه می دارد
دور چشمانم
قهوه ای
در آسمانی از ستارگان در حال تغییر،
شما ستاره ثابت هستید،
اطراف دهان
لب گشاد
با تصمیم الهی در امان است
شکسته، اما کامل
در شور و شوقی که هنوز روشن است
شکل نام شما
راه بی اهمیت
از عشقی که
این سرنوشت نوشته شده است
برای بازنویسی فتیله،
درخشش، آتش، بال،
دهه، تمام زندگی،
گرما و سرما،
رودخانه و دریا، همه در داخل،
تو بی عیب و نقص کشیدی،
دست نخورده عزیزم،
و من به عنوان یک معمار
من آگاپ را اصلاح و دوباره تنظیم می کنم
Caduceus و معدن
که من در این دهان محافظت می کنم
چه کسی هنوز نقاشی می کشد
که هنوز پروژه می کند
متای منسوخ شده
نام شما خانه است
کجا از خودم محافظت کنم؟
معشوقه قلعه شما،
من از خودم محافظت می کنم
از نتیجه بی رحمانه نجات یافت
از کسانی که می خواهند به ما آسیب برسانند
از تمام صفرا دشمن
شکسته، اما هنوز تورمالین
شکسته، اما هنوز سالم است،
من، کریستینا
و اگر درخواست کردن زیاد نیست،
گزیده ای از مسکالین
تا همه شما را به یکباره فراموش کنم
علت، تروما، رنج،
رنج، پماد،
دوز کشنده
از این عشق عظیم
به طوری که همه چیز خوب به پایان می رسد
این بد ترجمه می شود
که من از زندگی های دیگر نگه داشتم
که در میان
نیمکره های من
گیجگاهی و لیمبیک
مال شما مثل همیشه.
و هنگامی که من ادعای صلح می کنم،
این جنگ در راه است
که آنها آن را saudade می نامند.
و وقتی خفه شدم
خیلی بیشتر جیغ می زند
داخل قفسه سینه
مثل یک رانده شده،
یک سندیکا.
شکسته?
بله، شکسته شده است.
Comentários